طراحی های لوگو در کرج توسط آژانس آنلاین گرافیکی تبلیغاتی ریوال / آرم عنصری گرافیکی از علائم دیداری است بهطوری که با سبک حروف یا قلم خاصی تنظیم شده یا با اشکال تصویری به صورت ویژه (و نه الزاماً خوانا) چیده شدهاست. شکل، رنگ، سبک حروف و ... باید مشخصاً از دیگر علایم مشابه دیگر متفاوت باشد.
طراحی های لوگو در کرج یک بخش مهم از طراحی گرافیک دراستان کرج نیز است. یک آرم یا سمبل اصلی یک سیستم شناسایی پیچیده است که باید بطور عملکردی در کلیه ارتباطات یک سازمان گسترش یابد. بنابراین ،طراحی آرم ها و ترکیب آنها در یک سیستم هویت بصری یکی از دشوارترین و مهمترین زمینه های طراحی گرافیک است. آرم ها در سه طبقه بندی قرار می گیرند (که می توانند ترکیب شوند). ایده های تصویری ، اشکال کاملاً انتزاعی هستند. نقاشی ها نمادی ، طرح های نمایشی هستند. آرم ها (یا کلمات کلیدی) نام یا نام های اولیه شرکت را نشان می دهد. از آنجا که آرم ها به معنای نمایندگی نماد های شرکت ها یا هویت شرکت ها و تقویت شناخت فوری مشتری آنها است ، اغلب برای طراحی مجدد و تاثیر گذاری روی مخاطب سودمند است.
همانگونه که می دانید هر شرکت، اداره، سازمان و یا نهاد خصوصی و دولتی با یک “نماد” یا “نشانه” شناخته می شود. به عنوان مثال شرکت ایران خودرو با آرم “اسب” (سمند) شناخته شده است. این امر به نحوی “برندیگ” و برند سازی برای آن شرکت است.
برندیگ و هویت بصری شاخه ای از حوزه تبلیغات و بازاریابی است که با زیبایی شناسی بصری در حوزه گرافیک و طراحی عجین شده است. یک آرم و لوگو یا نماد یک شرکت خوب، می بایست دارای خصوصیاتی ارزشی اقتصادی و هنری والایی باشد تا بتواند به صورت اجمالی معرف آن شرکت یا ارگان در کوتاه ترین زمان ممکن باشد. شرکت های زیادی در دنیا امروزه از امر برندیگ برای مطرح شدن و رقابت استفاده می کنند.
تفاوت نوشته با آرم در این است که صرفا شما را متمایز می کند و این امر بسیار مهم خواهد بود، نماد بانک ملت را در نظر بگیرید شما اگر در خیابانی نا آشنا به دنبال این بانک بگردید صرفا چشم و ذهن شما به دنبال نماد این بانک خواهد گشت، حال اگر در یک خیابان به دنبال یه بانک با نوشته معمولی بودید چقدر سخت تر بود. این تنها بخش کوچکی از برند سازی و نماد سازی در تبلیغات است. از آنجایی که در این بخش قصد بر توضیح “طراحی لوگو” در مدیوم رسانه ای داریم این مبحث را در اینجا خاتمه داده و به “طراحی لوگو” و یا “نشان واره” خواهیم پرداخت.
طراحی های لوگو در کرج تلفیقی از ماهیت و شاکله ی شرکت شماست. یک تبلیغ و لوگو که حتی بعد از مدت زمان استفاده از آن نیز هنوز جذاب و قابل تکرار و حتی به صورت فوکاهی مورد استفاده باشد، لوگو موفقی است به عنوان مثال “صاایران، هر روز بهتر از دیروز، دین، دین” این برندسازی آنقدر محبوب و موفق بوده است که حتی بعد از حیات بصری و شنیداری خود نیز امتداد داشته و بارها و بارها تکرار شده است.
دیروز این خبرارو میخوندم که چقد عصبانی شدن که اینستا اومده پیجای بعضی سپاهیا رو بسته و این داستانا.
اینستا فضاش و اساس برنامه نویسیش برای سرگرمی ساخته شده و کلا بیشترین دنبال کننده هاش در جهان، خانمها هستن و اصولا خیلی از نیروهای نظامی کشورها در اینستا صفحه ندران.
اصلا نباید واکنش به این شدت نشون میدادین.
دوم اینکه سال قبل با وجود اینکه میدونستین خیلی از خانومای خانه دار و جوانها از تلگرام دارن پول زندگیشونو درمیارن و همه ام ازتون خواهش کردن فیلترش نکنید؛ به ریش همه خندیدین و فیلترش کردین و خیلیارو بدبخت کردین.
ده سال قبلترش که ما تازه توی فیسبوک شروع کردیم به کار و واقعا برهوت بود هنوز زیاد شبکه اجتماعی جا نیفتاده بود شروع کردیم تولید محتوا و کم کم رشد کردیم اونم زدین فیلتر کردین.
توییترو فیلتر کردین.
همه سایتا رو فیلتر کردین.چرا فکر میکنید فیلتر کردن جواب میده. اگه جواب میده پس چرا همه باز برگشتن تلگرام و کانالهاشونو دوباره راه انداختن؟
26 میلیون نفر فیلترشکن دارن. محتوای نامناسب دسترسی بهش راحت شده. چرا یک بار نمیشینید این داستانو با خودتون حل کنید.
واقعا یه جوان ایرانی چندبار طاقت و کشش داره از صفر شروع کنه ؟؟ کجا باید فرار کنیم از دست این تصمیمات شما؟
پ.ن:در تازهترین رتبهبندی آزادی رسانهها در ۱۸۰ کشور جهان، نروژ به عنوان آزاد و امنترین کشور برای رسانهها در رده نخست قرار گرفت و ایران نیز با شش رده تنزل نسبت به سال قبل، به جایگاه ۱۷۰ سقوط کرد.
برعکس اروپایی ها که بسیار علاقه به جهانگردی دارند
اغلب آمریکایی ها بغیر از شهرهای خود آمریکا و مکزیک به جای دیگه ای مسافرت نمیکنند. حتی هنگامی که با آمریکایی ها صحبت میکنی خیلی از آنها حتی نیویورک هم ندیدند چون معتقدند که شهر خیلی شلوغ و گرانی است.
البته آمریکایی های اهل سفر به دیدن شهرهای نسبتا لوکس اروپایی مثل پاریس و مادرید هم علاقه دارند.
دلیل این علاقه کم به جهانگردی این هست که خیلی از آمریکایی ها کل جهان را در آمریکا میبینند و زیاد احساسی نسبت به نقاط مختلف دنیا ندارند و اطلاعات عمومیشون در مورد کشورای دیگه بسیار کمه. از طرفی می گویند که خود آمریکا اینقدر بزرگ هست و جاهای دیدنی مختلف دارد که اگر بتوانیم شهرهای کشور خودمان را ببینیم خیلی هنر کردیم.
و اما دلیل اصلی اینه که هزینه های روزمره زندگی در آمریکا اینقدر مردم را درگیر کار و شغل میکند که فکر میکنند اگر یک روز کار نکنند از زندگی عقب میافتند و نمیتوانند قبض و وامهای مختلفی را که درگیرش هستند پرداخت کنند.
در آمریکا شرکتها همه چیز را به مردم قسطی میفروشند و مردم مجبور میشوند که حسابی درگیر کار شوند تا بتوانند بیلهاشون (قبض و وام هایی که گرفته اند) را پرداخت کنند.
مثلا پرداخت وام طولانی مدت خانه، وام خودرو جدید، وام گوشی مدل روز، قبض اینترنت خانه، قبض گوشی موبایل، قبض سیستم ایمنی خانه، قبض جمع آوری زباله، قبض آب، قبض برق، هزینه ماهیانه چمن زنی، باز پرداخت وام دانشگاه، پرداخت قبض کردیت کارتهای مختلف در آخر ماه، قبض بیمه سلامت، قبض بیمه دندانپزشکی، قسط تعمیرات و زیباسازی دندانها، قبض نرم افزارهای مختلف کامپیوتری که استفاده میکنند، قبض تلویزیون کابلی یا نتفلیکس و شبکه های تلویزیونی اینترنتی، قسط مدرسه و مهد کودک فرزندان، قسط لوازم خانه، قبض بیمه خودرو، قبض بیمه سیل و حوادث غیر مترقبه، قبض بیمه بازنشستگی، هزینه ماهیانه عضویت (Membership) در ارگانهای مختلف، مالیات سالیانه خانه، و ...
و نکته جالب این که هنگامی که پرداخت ماهیانه وامها و کردیت کارتها را کم میکنند هیچ وقت نمیتوانند وامها و مبلغ بدهی به کردیت کارتها را باز پرداخت کنند.
چون که گاهی اوقات سود وام از مبلغ پرداخت ماهیانه بیشتر میشود و تا سالیان متمادی فرد را درگیر میکند. برای همین مجبور میشوند که هی بیشتر و بیشتر کار کنند.
یک مادر وقتی میخواهد دخترش را تربیت کند مدام به او یاد میدهد که چطور تلاش کند مورد توجه قرار گیرد و دوستداشتنی بشود
اما به پسرش هرگز نمیگوید که تمرین کند تا دوستداشتنی باشد.
به دخترش گوشزد میکند که نباید از کوره در برود، نباید صدایش را بالا ببرد، نباید خشن باشد چون خوب نیست، و بعد دقیقا پسرش را به همین خصوصیات جلو میبرد و ته دلش خوشحال هم هست که ماشالله پسرم مرد شده.
موقع انجام کار های خانه فقط به دخترش امر و نهی میکند و اگر پسر برای انجام کاری داوطلب شود این جمله را میشنود: آخی. دختر خونه شدی؟
یعنی پیشفرض دختر بودن این است که باید دائم در حال پختوپز و رفتوروب باشد و در حال تمرین برای زندگی مشترکاش.
دخترش برای بیرون ماندن از خانه تا ساعت مشخصی فرصت دارد اما پسرش اجازهی تنهایی سفر رفتن را هم دارد.
به دخترش مدام میگوید که وقتی پدر نیست، برادرت مرد خانه است و اطاعت از او وظیفهی ما.
این تبعیضها بهقدری تکرار میشود که دختر از جنسیت خودش سرخورده میشود و با انواع بحرانهای روحی و عقدههای سرکوب شده بزرگ میشود.
چند صباح دیگر خودش مادر خواهد شد و دقیقا از همین فرمول برای تربیت فرزندانش بهره خواهد برد و این سیکل باطل ادامه خواهد داشت.
من از شما میپرسم: اگر تبعیض جنسیتی وجود دارد و مردان خودشان را بالاتر و برتر میدانند، مقصرش کیست؟